رمان روز بارانی پارت ۱۱

ویو جیهوپ

حالم خیلییی بد بود دلم میخواست دوباره یونا رو ببینم و همه چیز رو بهش توضیح بدم (بمیرم)

فلش بک به زمان قرار

با یه دسته گل منتظر یونا بودم که یه

صدایی اومد : اوپا جیهوپ

تا رومو برگردوندم دیدم دوست دختر قبلیمه

دختره:دلت برام تنگ نشده بود؟

جیهوپ: چرا باید دلم برای بیشعوری مثل تو تنگ بشه حالام گمشو من و تو دیگه از هم جدا شدیم و من الان دوس دختر دارم

دختره : من میتونم دو تا دوس پسر داشته باشم

جیهوپ: اگه دوتا داشتی باز یه چیزی ولی تو هر روز با یه پسری برو ب...

تا داشتم حرف میزدم دختره دویید و لبامو مک زد که یهو صدای یونا اومد : ج جیهوپ داری چی کار می کنیی؟

دختره رو حول دادم پرت شد رو زمین (حقشه ) بارون گرفته بود امشب قرار من و یونا بود ولی دختره ی اشغال رید توش
دیدگاه ها (۶)

دلم میخواد هر دوتاشونو جر بدم🖕🙂

آقا منم آدمم چرا به من یعنی اد ثنا اهمیت نمیدیننن

پیشی دلم برات تنگ میشه❣لطفا زود برگرد

دوستان حمایتاتون احیانا کم نشده؟ یکم قوی تر پیش بریم ؟ مچکرم

گفتم دلم میخواد یه دختر داشته‌باشم با تو. از توی تراس گفت چی...

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۲علامت های جدید ( لانا : * )رفتیمو نشستیم ک...

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط